نیلوفر احمدی

منفی در منفی

به عنوان یک فرد درونگرا و خجالتی، اینکه پایم را فراتر از منطقه امن خود بگذارم همواره برایم امری دشوار بوده است. رویارویی با ناشناخته ها ـ هرکه و هرچه که می خواسته باشد ـ و از همه مهم تر، احتمال شکست، مرا می هراساند. پاهایم را سست می کرد. چه بسا به عقب هل […]

منفی در منفی بیشتر بخوانید »

در هیاهوی خاموش جیرجیرک‌ها

نمیخواستم تمام شود آن حجم هنگفتی از انرژی و آرامش را که داشت به درونم سرازیر میشد. کافی نبود این زمان کم برای زدودن غبار سالها زندگی در شهر.زمین داشت با من حرف میزد، کوه ها مرا به تکیه دادن به خود دعوت میکردند، آسمان از همیشه به من نزدیکتر بود، همه چیز سبک بود،

در هیاهوی خاموش جیرجیرک‌ها بیشتر بخوانید »

سکانس آخر

چند ماهی است که وبلاگی دارم تا در آن بنویسم اینکه چه بنویسم را نمیدانم، اما میدانم تا به حال جراتش را نداشته ام چیزی بنویسم. بارها شده آن قدر افکار، هیجانات و احساسات مرا احاطه کرده اند که چاره ای جز گریه برای رهایی از چنگالشان نیافتم. گویی هر بار با این گرداب به

سکانس آخر بیشتر بخوانید »