در هیاهوی خاموش جیرجیرکها
نمیخواستم تمام شود آن حجم هنگفتی از انرژی و آرامش را که داشت به درونم سرازیر میشد. کافی نبود این زمان کم برای زدودن غبار سالها زندگی در شهر.زمین داشت با من حرف میزد، کوه ها مرا به تکیه دادن به خود دعوت میکردند، آسمان از همیشه به من نزدیکتر بود، همه چیز سبک بود، […]
در هیاهوی خاموش جیرجیرکها بیشتر بخوانید »